10 شهریور ساماندهی حکومتی تئاتر و سانسور آن
ساماندهی حکومتی تئاتر و سانسور آن
نقش سیدعلی نصر در تئاتر عصر پهلوی اول
غلامحسین دولتآبادی و فرزاد فرهوشی
مجلهی تجربه- شهریور ۱۴۰۱
سید علی نصر ( ۱۲۷۴ – ۱۳۴۰ ) از جمله نامهای مهمی است که در مطالعه تاریخ تئاتر و تاریخ ادبیات نمایشی ایران پیوسته با آن برخورد میکنیم. میتوان او را به خاطر تأسیس هنرستان هنرپیشگی و تماشاخانه تهران و نگارش نمایشنامههای بیشمار ستایش کرد. اما این برخورد روی دیگری نیز دارد که در این مقاله مفصلاً به آن پرداخته خواهد شد.
سیدعلی نصر در مدارس شرف، علمیه و آلیانس تحصیل کرد. او بعداً در وزارت مالیه مشغول به کار شد و شغل های متعددی را در این وزارتخانه تجربه کرد. در نهم بهمن ۱۳۱۷ علی منصور وزیر پیشه و هنر )صنایع و معادن( نصر را به عنوان معاون خود به مجلس معرفی کرد. سال بعد که منصور به نخستوزیری رسید، کفالت )سرپرستی(وزارت پیشه و هنر با نصر شد. پس از شهریور ۱۳۲۰ مدتی معاونت وزارت کشور را عهدهدار شد و سپس به عنوان وزیر مختار به چین فرستاده شد. در سال ۱۳۲۵ در دولت احمد قوام وزیر پست و تلگراف بود. پس از استقلال پاکستان در سال ۱۳۲۶ سفیر کبیر ایران در پاکستان شد. او نقش مهمی در تئاتر دوران پهلوی اول ایفا کرد. اما را تأسیس کرد. سپس برای آموختن تئاتر به اروپا » تئاتر ملی « فعالیتهای نصر به همینجا ختم نمیشود. او ابتدا را در سال » کمدی ایران « ، رفت و پس از بازگشت ۱۳۰۴ راه انداخت. او نمایشنامههای بسیاری نوشت. نقش مهم او در تئاتر دوره پهلوی به ریاست او بر کمیسیون نمایش سازمان پرورش افکار )تأسیس ۱۳۱۸ ( برمیگشت. نصر همچنین هنرستان هنر پیشگی را در سال ۱۳۱۸ و تماشاخانهی تهران را در سال ۱۳۱۹ بنیان نهاد. در این مقاله میکوشیم نقش او را به عنوان شخص اول در پیشبرد اهداف حکومت پهلوی اول و همینطور ساماندهی تئاتر در این دوران بهخصوص در سالههای پایانی آن بررسی کنیم. مسیری را که نصر پیش گرفت میتوان به نوعی سانسور افکار سایرین که عموماً مخالفان حکومت بودند دانست. البته این نوع از سانسور غیرمستقیم بود. در دوران او سانسور مستقیم را اداره نگارش و سپس شهربانی انجام میداد. اما نصر با آثار، تصمیمات و برنامههای خود در شکلگیری تصویر جامعه از تئاتر نقش اساسی ایفا کرد. در این ارتباط ما نقش نصر را به سه حوزه تقسیم میکنیم که در ذیل به هر یک از آنها خواهیم پرداخت.
۱ سازمان پرورش افکار و کمیسیون نمایش
نخستین نشانهی حکومتهای اقتدارگرا که دارای هستهی مرکزی فشرده و متمرکز هستند بعد از پرداختن به امور مهمتر البته از نظر خودشان همچون امور نظامی، اقتصادی، سیاست خارجی، به مقولهی فرهنگ میپردازند. آنها میکوشند برای نیل به مقاصدشان در زمینهی فرهنگ سرمایهگذاری کنند. سرمایه گذاری که سود آن دیربازده و ناملموس است. آنها سعی میکنند که برنامهی مفصل و یکپارچهای برای مقولهی فرهنگ ترتیب دهند. سازمان پُرسرو صدای پرورش افکار هم از جملهی این تشکیلات است که در زمان رضاشاه تأسیس شد. پس از آن که رضاشاه قدرت و نفوذ ظاهری خود را در سراسر کشور بسط داد و در گوشه و کنار احدی قدرت ابراز مخالف با سلطنت او را نداشت و تا اندازهای از انجام اصطلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فارغ شد، برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود و در جهت پشتوانهسازی ایدئولوژیک با همفکری اطرافیانش، به خصوص احمد متیندفتری که آن موقع وزیر دادگستری بود، در ۱۲ دیماه ۱۳۱۷ سازمان پرورش افکار را تأسیس کرد. این سازمان که در واقع یک سازمان تبلیغی بود بنا به گفتهی متیندفتری از حزب جمهوری ترکیه و بنا بر قول آبراهامیان از حزب فاشیست نازی الگوبرداری شده بود. ماهیت این سازمان تأمین مشروعیت برای ادامهی حکومت رضاشاه بود چرا که فاصله بزرگی بین او و توده مردم ایجاد شده بود از این جهت عدهای ناراضی در مردم پیدا شده بود و برای ایجاد رضایت عمومی و ایمان قلبی در مردم ناچار به فکر تأسیس دستگاه تبلیغاتی برآمد که بتواند این وظیفه را بخوبی انجام دهد. وظیفه عمده این سازمان ایجاد حس شاهپرستی و اطاعت از قوانین در مردم بود. این سازمان مدارس، دانشگاهها و دانشسراها و مطبوعات و تشکیلات متعددی را زیرمجموعهی خود داشت. حکومت پهلوی اول خود را مکلف میدید که علیه افکار منتشره در جامعه که آن را مخالف مییافت و خود نام قوای مضر مینامید مبارزه کند و افکار مطبوع خود را که را قوای سودمندش مینامید تقویت کند. از این راه میخواست به آن پرورش معنوی که مدنظرش بود دست یابد؛ ایجاد وجدان ملی و اراده قوی ملی مطابق با خوانش خود از ملیت. پهلوی اول از این رهگذر قصد یکدست کردن فکری و روحی جامعه را داشت. او که چند سال پیش از پروراندن ایجاد یک چنین سازمانی تمامی ساختار سیاسی کشور را یک دست کرده بود و مجلس و دولت را تابع منویات شخصی خود ساخته بود دست به کار یک دست سازی ملتی افتاد که نتوانسته بود مطابق میل خود آنها را به تودههای بیشکل در دستان خود تبدیل کند. لذا برای دولت مطلوب خود فقط اجرای اصلاحات را مطمع نظر قرار نداده بود بلکه نیازمند سازمانی بود که آنها را متوجه اصلاحات کند و قدر آن را بدانند تا پایه های سلطنت استحکام یابد و پیشرفت ها و اصلاحاتی را که فکر می کرد انجام داده به رخ مردم بکشد. احمد متین دفتری، نخستوزیر وقت و معمار سازمان پرورش افکار در سخنرانیِ در اولین جلسه سخنرانی در آن سازمان در ۱۲ بهمن ۱۳۱۷ ضمن اذعان به این امر که وظیفه دولت اجرای اصلاحات تنها کافی نیست اشاره بایستی به مردم، به جامعه یک تعلیماتی، یک افکاری داده شود که معنی اصلاحات را بفهمند، با « می کند که اصلاحات آشنا شوند… وظیفه دولتها در فرهنگ عمومی این است که سعی کنند قوای معنوی ملت، قوایی که در یک ملت هستند با هم کمک کنند… روی این افکار بوده… که این سازمان پرورش افکار به وجود بیاید. رل مهم در واقع سازمان پرورش افکار در نظر داشت ». سازمان پرورش افکار این است: مبارزه معنوی برای تقویت روح ملت جامعه را به شناخت مسائل اجتماعی و سیاسی آن هم به صورت کاملاً کنترل شده و مدنظر خود و تقویت آرمان های سیاسی اش که همانا تقویت شوونیسم یا ملی گرایی افراطی و یکسانسازی فرهنگی بود نائل کند و به نوعی مغزشویی جامعه بپردازد.
بر مبنای اساسنامه، سازمان مرکب از شش کمیسیون بود که به موازات هم و در ارتباط با رأس هرم سازمان به فعالیتهای فرهنگی مبادرت می کردند. این کمیسیونها عبارت بودند از: کمیسیون سخنرانی، کمیسیون رادیو، کمیسیون تدوین کتب درسی )کمیسیون کتب کلاسیک(، کمیسیون هنرپیشگی )کمیسیون نمایش(، کمیسیون موسیقی و کمیسیون مطبوعات. آنچه که در تمام برنامه های کمیسیونها به عنوان وظیفه کارکردی مطرح است، ایجاد روح ملی، تقویت و تشویق افکار میهن پرستی و شاهدوستی و رویکرد غرب ستایانه نظام سیاسی، توجه به امور زنان و مشارکت اجتماعی آنهاست. حتی این وظیفه در اساسنامه کمیسیون موسیقی نیز به چشم می خورد. در این میان هر کمیسیونی وظایف خاص خود را داشت؛ مثلاً فعالیتهای کمیسیون سخنرانی، در سه بخش برنامه ریزی شده بود: الف، سخنرانیهای اختصاصی برای دانشجویان و دانشآموزان که در دانشکده ها و در دبیرستانها صورت میگرفت. ب، سخنرانیهای عمومی برای خواص اولیای امور، کارمندان دولت، نمایندگان مجلس و به طور کلی همه افراد باسواد. ج، سخنرانیهای عمومی برای توده مردم. البته موضوعات سخنرانی، متناسب با هر سطح و گروه اجتماعی متفاوت بود. چنانکه موضوعات سخنرانی در تهران عبارت بود از: نهضت صنعتی کشورها، وحدت ملی و اصول ملیت، امنیت قضایی، تربیت نسوان، تأثیر عدالت در جامعه و تشکیلات و وظایف مردم. اما در سایر شهرها و شهرستانها تأکید روی موضوعاتی مانند عواقب وخیم بیماری واگیردار، آداب معاشرت، فواید نظام وظیفه، آب مشروب، وطنپرستی و شاهپرستی، بخش عمده سخنرانیها را شکل می داد.
سازمان پرورش افکار برای رسیدن به اهداف موردنظر خود، ساختار تشکیلاتی مشخصی را سازماندهی کرده بود که این ساختار به صورت کلی در اساسنامه سازمان، مصوب هیئت وزیران، مورخ ۱۲ دی ماه ۱۳۱۷ ، معرفی شده سازمان پرورش افکار دارای یک هیئت مرکزی در پایتخت و شعب « ، است. طبق مواد دوم و سوم اساسنامه مذکور بود. هیئت مرکزی را نمایندگان دانشگاه، یک یا دو نفر از مدیران دبیرستانها، رییس آموزش » شهرستانها تشکیل میدادند که تعیین این اشخاص به » راهنمای نامهنگاری « سالمندان، رییس اداره پیشاهنگی و رییس اداره امکان » لدی الاقتضاء « ، پیشبینی شده بود. طبق اساسنامه » هیئت وزیران « عهده وزارت فرهنگ و با تصویب به تصویب دولت به هبئت مرکزی نیز وجود داشت. » بصیر و مطلع « پیوستن افراد بر عهده دولت بود. همان طور که ماده پنجم اساسنامه » رییس هیئت و رییس دبیرخانه « طبق ماده چهارم، تعیین امکانات و وسایلی نظیر روزنامهها، رسالهها، کتب » سازمان پرورش افکار برای انجام وظایف خود « ، تصریح میکند کلاسیک و کتب عام المنفعه، سخنرانی عمومی، نمایش و سینما، رادیو، موسیقی و سرودهای میهنی را مدنظر داشت. برهمین اساس، کمیسیونهای فرعی را برای هیئت مرکزی مقرر کرده بود که طبق اساسنامه، رؤسای این کمیسیونها به پیشنهاد وزارت فرهنگ و از طرف دولت انتخاب میشدند و اعضای کمیسیونها نیز با جلب نظر رییس، از طرف هیئت مرکزی معین میگشتند. این کمیسیونهای فرعی عبارتند از: کمیسیون مطبوعات، .» کمیسیون کتب کلاسیک، کمیسیون سخنرانی، کمیسیون نمایشها، کمیسیون رادیو و کمیسیون موسیقی هیئت مرکزی طبق ماده سوم اساسنامه از ۱۱ نفر تشکیل شده بود: دکتر ادیب، دکتر شایگان، دکتر صدیق، فروزانفر به نمایندگی دانشگاه، آقایان علی اشرف ممتاز، امیرخیزی به سمت مدیران دبیرستانها. فرهودی به سمت ریاست آموزش سالمندان. شکرایی به سمت ریاست آموزش سالمندان. شکرایی به سمت ریاست پیشاهنگی، فرامرزی به سمت ریاست اداره راهنمای نامهنگاری. رشید یاسمی و دکتر غنی به سمت اشخاص بصیر. ریاست هیئت مرکزی بر عهده جناب وزیر فرهنگ است. کمیسیونهای هفتگانه نیز به شرح ذیل تشکیل گردیدند: کمیسیون سخنرانی به ریاست اعلم، کمیسیون رادیو به ریاست وزیر پست و تلگراف و تلفن، کمیسیون نمایش به ریاست سید علی نصر، کمیسیون کتابهای درسی به ریاست غلامحسین رهنما، کمیسیون موسیقی به ریاست سرگرد مینباشیان، کمیسیون مطبوعات به ریاست محمد حجازی، کمیسیون کارهای اجتماعی به ریاست علیاصغر حکمت. ۱
۱ دربار ه ی سایر کمیسیو نها به غیر از کمیسیو ن نمایش می توا ن گفت که کمیسیو ن سخنرانی در سازمان پرورش افکار بسیا ر مورد توجه بود و باتوجه به مسئله کمبود امکانات به ویژ ه در شهرستانها بر ای فعالیتهایی نظیر برپایی نمایش، ارکستر، چاپ کتب و جزوات و … برگزاری مجالس سخنرانی کم هزینه ترین و ممک نترین فعالیت این سازمان به شمار م یآمد، ضمن آن که باتوجه به پایین بودن میزان با سوا دی و آ گاهی عمو می ، م یتوانست مؤثرترین فعالیت محسوب شود. طبق برنامههای کمیسیون سخنرانی، فعالیتهای این کمیسیون م یبایست در سه بخش ذیل پ یگیر ی می شد : ۱ – سخنران یهای اختصا صی بر ای دانشجو یان و دانشآموزان که در دانشکد هها و د بیرستانها صورت م یگرفت. ۲ – سخنران یها ی عمو می بر ای خواص )اولیای امور، کارمندان دولت،نمایندگا ن مجلس و به طور کلی همه افراد باسواد( . ۳ پرورش افکار و تلطیف عواطف « – سخنرانیهای عمو می بر ای توده مردم. کمیسیون سخنران ی که با هدف و ارشاد و علاق همند کردن افراد کشور به زند گی نو ین و برانگیختن احساسات ملی آ نها پایهگذاری شده بود . از کمیسیو نهای دیگر سازمان پرورش افکار، کمیسیون مو سیقی است که مأمور شده بود در اصلاح موسیقی کشور به وسیله ترویج موسیقی علمی اعتمام نماید که با ایجاد آهنگهای مهیج و سرودهای میهنی و نواهای فر حانگیز، روح نشاط و کار و کوشش را در مردم تقو یت کند. سرگرد مین باشیان، رییس کمیسیو ن « : در وصف کارها و برنامههای کمیسیون موسیقی م یگو ید » موسیق ی از لحاظ پرورش افکار « کمیسیو ن موسیقی، نیز در سخنانی تحت عنوان موسیقی … اهتمام خواهد نمود با ایجا د و انتشارات آهن گها و سرودها ی شاد و مهیج، موجد روح نشاط و کار در افراد کشور گردد. سس ت ی و خمودگ ی را از قلوب ریش هکن کرده، شا هپرستی، میه نپرستی و روح سلحشوری را جایگزین آن نماید … ما موسیق یای م یخواهیم که بتواند مهیج احساس ات درونی شده و ». سپاسگزاری ما را به خداوند ب یمانند برساند که کشور را به فر وجود چنین شاهنشاه ی آراسته « ماده ۱۱ کمیسیون رادیو مأمور است برنامه جامع ی و تنظیم و به تصو یب دولت برساند « : اساسنامه سازمان پرورش افکار به ک میسیون رادی و اختصاص دارد » که به ترتی ب منظم ی اخبار و نط قها و موسیق ی و غیره بر ا ی پرورش افکار عمو می به وسیل ه رادی و پخش شود. در مراکز کشور بلندگوهایی در امکنه عمو می
در مجموع میتوان اهداف سازمان پرورش افکار را به صورت زیر خلاصه کرد:
۱ – یکسانسازی فرهنگی.
۲ – ایجاد حس ملیگرایی )افراطی( و یا به نوعی شوونیسم.
۳ – تأکید بر پیوند دائمی بین سلطنت، ملیت و میهن.
۴ – بالابردن سطح معلومات عمومی مورد نظر حکومت.
۵ – مشروعیت بخشیدن به حکومت.
اما طبق آن چه که پیش از این گفته شد سیدعلی نصر ریاست کمیسیون نمایش سازمان پرورش افکار را در اختیار داشت. دربارهی وظیفهی این کمیسیون در گزارش تیرماه ۱۳۱۹ دبیرخانه سازمان پرورش افکار چنین آمده است: کمیسیون نمایش از یک طرف به وسیله هنرستان هنرپیشگی برای نمایش، هنرپیشه تهیه مینماید و از طرف « دیگر در مجالس شبنشینی پرورش افکار، نمایشهای متناسب با پرورش افکار ترتیب میدهد. تشکیل هنرستان هنرپیشگی که اساسنامه آن در پنجمین جلسه هیئت مرکزی سازمان پرورش افکار در هفدهم بهمنماه ۱۳۱۷ به تصویب برسید، گام مهمی در جهت تأمین نیروی انسانی مورد نیاز نمایشها بود. سید علی نصر را باید نماینده تمام عیار تئاتر دولتی و تبلیغی پهلوی اول دانست . او مسئول مستقیم پیشبرد اهداف حکومت از طریق سازمان پرورش افکار و در ذیل آن هنرستان هنرپیشگی شد. او در این سمت، مسیر تئاتر بر ای شنیدن رادیو نصب خواهد شد. کمیسیون رادیو بای د فوراً شروع به کار نمایند، تا هنهگام د ایر شدن دستگاه رادیو در تهران برنامهی شش ماه آن قبلاً آماده» . باشد « ۱ – اخبار راجع به عمران و آباد ی ۲ – اخبار مربوط به بهداشت عمو م ی ۳ – اخبار عمو می دا مها ۴ – اخبار کشاور زی ۵ – اخبار اقتصا دی و بازرگا نی و خواربار ۶ – اخبار انتظا می ۷ – اخبار حوادث ۸ – اخبار مسافر تهای رسمی ۹ » – اخبار ادا ری مأمور است در کتب در سی دبستا نها و « کمیسیو ن دیگر ک میسیون کتب کلا سیک )کمیسیون کتابها ی در س ی( بود که طبق اساسنامه سازمان پرورش افکار در گزارش تیرماه ». د بیرستانها اصلاحات سودمند به عمل آورده، افکار میهن دوست ی و شا هپرستی در مندرجات آ نها به وجه مؤثر ی بپروراند ۱۳۱۹
اصول مربوط به پرورش افکار را به وجه « خوانده شده است، تا » مأمور تجدیدنظر در کتا بهای در سی « ، د بیرخانه سازمان پرورش افکار، این ک میسیون
» . مؤثر ی در کتا بهای در سی بگنجاند و در نهایت کمیسیون مطبوعات. از کمیسیو نهای ششگانه سازمان پرورش افکار، کمیسیون مهمی جهت ر سیدن به اهداف آموز شی، پرور شی و به ویژ ه به عنوان روزنامهی رس می سازمان پرورش افکار و ارگان کمیسیو ن » ایران امروز « تبلیغاتی حکومت رضاشاه محسوب م یشد. از این رو نشری هی در دانشکده حقوق » بنگاه روزنامه نگاری « ، در روزنام هها و نشریات » تر بیت مقال هنو یس « جهت « : مطبوعات به چاپ ر سید. بود. علی در بیکی مینو یسد دانشگاه تهران تأسیس گردید. اساسنامه این بنگاه آموز شی ، در ۲۸ / ۱۲ / ۱۳۱۷ تأ مین نیروها ی انسا نی در جهت « در یازدهمین جلسه و هیئت مرکزی با هدف اجر ای برنامهها و اهداف کمیسیون مطبوعات به تصو یب ر سید. طبق این اساسنامه کارمندان و نو یسندگان روزنام هها نیز میتوانستند در کلا سهای این بنگاه شرکت کنند. فعالی تهای این بنگاه آموز شی م یبایست بر حول موضوعات زیر انجام گیرد: ۱ – زبان عر بی و یک ی از زبانها ی زنده دنیا . ۲ – روزنام هنگار ی) موضوع دادن بر ا ی نگارش یا نشان دادن نمون ههای مطبوعات بزرگ عالم، سرمقالهنو یسی و نگارش مقالههای سیاسی و اقتصادی و مالی و تجاری(. ۳ –اصول روزنامهنگار ی )خبرنگاری تر ق ی و توسعه روزنامهها در عصر حضر، سیاست روزنامهها، روانشناس ی توده، قانون مطبوعات ایران و آیین نامه های آن(. ۴ – تاریخ معاصر ایران، اروپا و کشورها ی مجاور. ۵ در بیکی، ( ». – تندنو یس ی ۱۳۸۱ : ص ۱۸۱ ) را به سویی برد که تمایلات حکومت را پاسخ دهد. او ضمناً نمایشنامههایی تولید کرد و نمایشهایی به صحنه آورد که منویات حکومت پهلوی اول را تمام و کمال پیش می برد. میتوان گفت نوع تئاتر سیدعلی نصر، تئاتری غیر سیاسی غیر انتقادیِ واقعی، اخلاقگراییهای سطحی و تبلیغاتی بود و اجازه نداد تا نمایشنامهنویسی واقعی در ایران به وجود بیاید. در نتیجه اعمال او و همکارانش بود که ظهور موج نوِ نمایشنامهنویسی فارسی دو دهه به تأخیر بیندازند. دقیقاً تا اواخر دهه ۳۰ با ظهور ساعدی، رادی و مکی. به این ترتیب میتوان گفت الگویی که سید علی نصر به نمایشنامه نویسی فارسی در آن دوره داد خود مصداقی از سانسور میباشد چرا که اجازه نداد نمایشنامه نویسی واقعی در ایران چهره بنماید. در واقع سید علی نصر کوشید تا وضعیت نابسامان تئاتر آن زمان را که از سال ۱۵ عملاً به تعطیلی کشیده شده بود از طریق کمیسیون نمایش و هنرستان هنرپیشگی به نفع حکومت سر و سامان دهد. البته کار سید علی نصر به همین جا خاتمه نیافت. او با تأسیس تماشاخانه تهران که در محل سالن گراند هتل لالهزار تصمیم گرفت نوع تئاتر پرورش افکاری را گسترش دهد. در واقع او دیگر نه تنها به هنرستان هنرپیشگی و نمایشهای شب نشینی های سازمان پرورش افکار اکتفا نکرد بلکه از طریق تماشاخانه تهران به اشاعه آن نوع تئاتر اخلاقی و تبلیغی پرداخت. او اشاعهدهندهی تئاتری بی بو و بی خاصیت و صرفاً سرگرم کننده برای مخاطب در سطحی ترین حالت خود بود. اما این جریان تئاتر عبدالحسین نوشین بود که از طرف حزب توده حمایت می شد معادلات تئاتر سید علی نصر را بر هم ریخت و مسیر تئاتر ایران را به سمت تئاتر حقیقی و هنری هموار کرد. عبدالحسین نوشین برخلاف سید علی نصر قطعات وجه انتقادی بخشید و کوشید آثار در خوری به روی صحنه ببرد که بتواند زمینه های شکل گیری تئاتر واقعی ایران را فراهم کند. آنچه که بعدها به دست شاهین سرکیسیان در نقطه قابل قبول ترین قرار گرفت.
۲ هنرستان هنرپیشگی
در ایران در ابتدا آموزش تئاتر به صورت خودآموختن بود. سپس این فرد خودآموخته از طریق گروههای نمایشی علاقه مندان به گروهها « : چه به صورت صحیح جه به صورت نادرست آموزش داده میشد. ملکپور مینویسد ملکپور، ( ». میپیوستند و ضمن کار عملی به تدریج برای اجرای نقش و کارگردانی آماده میشدند ۱۳۸۷ : ص
۲۶۲ ) اما با بازگشت معدود نفراتی که در اروپا تحصیل تئاتر کرده بودند و آغاز دورهی فترت تئاتر در دههی دوم حکومت رضا شاه که تحت خفقان جامعه تئاتر به محاق رفته بود شور دایر کردن مکانهایی برای آموزش تئاتر در سر این فرنگرفتگان افتاد. اما افسوس که هر کدام که به حکومت وصل نبودند چندان پیشرفتی در کار خود ندیدند و یا از کار تئاتر و یا کلاً از زندگی کنار کشیدند. اما از مهمترین و معدود کلاسهای آموزش تئاتر میتوان به استودیو درام کرمانشاهی و کلاس تئاتر شهرداری اشاره کرد. کلاس نخست را میر سیفالدین کرمانشاهی دایر کرد. او بعد از تأسیس استودیو درام کرمانشاهی، همگام با اجرای نمایش، به آموزش تئاتر نیز پرداخت. کرمانشاهی که سابقهی تدریس فن بیان و دکورسازی در بادکوبه را داشت )جنتیعطایی، ۱۳ ….: ص ۲۵ ) به دنبال سفر رضاشاه به ترکیه و دعوت او « : کلاس دوم را علی دریابیگی تأسیس کرد. مصطفی اسکویی مینویسد را به اپرا مقرر شد که شهرداری تهران اقدام به ساختمان بنای اپرایی کند. طرح و مصالح آماده و کار ساختمان به آغاز شد و به علی دریابیگی که از سفر آلمان باز گشته بود و ادعای تحصیل و کار » اشکودا « وسیلهی مهندسان را در برلین داشت، مأموریت تشکیل کلاس بازیگری محول گشت. دریابیگی با » اوفا « در کارخانهی فیلمبرداری اشکار و ایلد( ترجمه شهرزاده، را با شرکت داوطلبان ( » سالمه « نمایشنامهی ،» کلاس تئاتر شهرداری « اعلام تأسیس به صحنه برد. دربارهی چگونگی نمایشها اطلاعی در دست نیست، لیکن ده » سیرک تهران « آن کلاس در محل خواندن و نوشتن فارسی را نمیداند. اسکلت » سالمه « سال بعد در یک برخورد خانوادگی دریافتم که ایفاءگر نقش ساختمان اپرا در خیابان فردوسی، محل کنونی بانک رهنی، پایان یافت ولی کار داخلسازی و تجهیزات آن در آستانه سال ۱۳۲۰ به دلایل نامعلوم، و شاید چنانکه شایع بود به علت عدم برخورداری طبقه دوم آن از مصالح استاندارد، متوقف ماند. حدود سال ۱۳۲۴ صاحبان تماشاخانهی تهران با یک زد و بند بیسروصدا مشغول خرید زمین و ساختمان به بهای بسیار نازل از شهرداری شدند، که افشاگریهای روزنامههای چپ، سبب توقف معامله و شد. )اسکویی، » رهنی « در سالهای بعد تبدیل آن به بانک کنونی ۱۳۷۰ : ص ۱۷۱ ) اما پس از تأسیس سازمان پرورش افکار در ۱۲ دی ماه ۱۳۱۷ بر اساس مصوبه ی هیأت وزیران، در پنجم بهمن همان سال مصوب شد که هنرستان هنرپیشگی زیر نظر کمیسیون نمایش این سازمان تأسیس شود. سید علی نصر که در آن زمان معاون وزارت پیشه و هنر و رییس کمیسیون نمایش سازمان پرورش افکار بود به عنوان مسئول
راهاندازی این هنرستان منصوب شد. در راستای اهداف و خواستههای حکومت در سازمان پرورش افکار کمیسیون نمایشها شکل گرفت. از وظایف این کمیسیون تشکیل هنرستان هنرپیشگی بود تا هنرمندانی برای آن نوع تئاتری که حکومت میخواهد تربیت شوند. در فضای خفقان سالهای پایانی رضا شاه که میتوان از آن به دوران فترت تئاتر در عصر پهلوی اول یاد کنیم، حکومت برای دستیابی به اهداف فرهنگیاش در تئاتر به سید علی نصر که از کارمندان عالیرتبهی دولت است اعتماد میکند و او را که رییس کمیسیون نمایش است مأمور تأسیس هنرستان هنرپیشگی میکند. ظاهراً حکومت به نوع تئاتری که نصر کار میکرد علاقه نشان میدهد و با کمی تغییر و تزریق مباحث وطنپرستی، باستانگرایی و شاه پرستی در مضامین این نوع از تئاتر، تئاتر مورد پسند خود را مییابد. آن نوع تئاتری که نصر دنبال میکرد به نحوی تئاتری اخلاقی و آموزشی بود که با تلفیقی از آثار فرانسوی قرن ۱۹ ، تختحوضی و مسائل روز مانند آموزش زنان و دختران، لزوم رفتن به خدمت سربازی از سوی پسران و مردان جوان و موضوعاتی از این قبیل به وجود آمده بود و هیچ انتقاد سیاسی و اجتماعی در آن دیده نمیشد. سبک غالب آثار او نیز کمدی بود؛ خطی که از کمدی ایران آن را دنبال کرده بود. این نوع تئاتری که توضیح داده شد پایه و اساس کمیسیون نمایش و به تبع آن هنرستان هنرپیشگی شد. در واقع این نوع از تئاتر به عنوان تئاتری که حکومت به توسعهی آن علاقه دارد و دیدگاه رسمیاش در قبال تئاتر است شناخته شد. حال هنرستان هنرپیشگی در راستای تأمین نیروی انسانی این نوع تئاتر متولد شد. باری، هنرستان مأمور شد که افرادی تربیت کند که این نوع از تئاتر را در کشور گسترش دهد، تئاتری که در دهههای بعد به تئاتر پرورش افکاری موسوم شد. در حقیقت قرار بود نیروهایی که در هنرستان هنرپیشگی پرورش مییابند، بعد از پایان دوره آموزش جذب گروههای نمایشی شوند که کمیسیون نمایشهای سازمان پرورش افکار تشکیل داده است. اما حکومتهای
ایدئولوژیک و استبدادی هیچ گاه متوجه این موضوع نیستند که کلاً مقولهی هنر چیزی نیست که به صورت دستوری و با حکم اداری شکل بگیرد.
سید علی نصر با مشورت همکاران تئاتریاش به ویژه دکتر مهدی نامدار بر آن شد که با الگوبرداری از کنسرواتوار هنرهای نمایشی پاریس ( Conservatoir D art Dramatique )، نخستین مدرسهی آموزش تئاتر در ایران را راه اندازی کند. در پنجمین جلسهی هیأت مرکزی سازمان پرورش افکار در ۶ اسفند ۱۳۱۷ اساسنامه و برنامهی هنرستان هنرپیشگی به تصویب رسید. نخستین دورهی هنرستان در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۱۸ آغاز به کار کرد. باید در نظر داشت که تئاتر ایران در سالهای پایانی حکومت رضا شاه در شرایط مناسبی قرار نداشت چرا که فضای خفقان حاکم بر کشور جلوی هر اندیشه نو و مستقلی را میگرفت. افرادی چون میر سیف الدین کرمانشاهی و رضا کمال شهرزاد خودکشی کرده بودند. میرزادهی عشقی را کشته بودند. گروههای تئاتری از رونق افتاده و چیزی از تئاتر باقی نمانده بود. افراد تحصیل کردهی تئاتر مانند علی دریابیگی و عبدالحسین نوشین سردرگم تلاشهای بیثمری میکردند. ادارهی سانسور عرصه را تنگ کرده بود و تقریباً اجرای تئاتر ناممکن مگر پارهای از نمایشهای به اصطلاح اخلاقی و میهنی و یا آدابتههای کهنهی فرانسوی. جنتی عطایی در این باره مینویسد:
از اواخر سال « ۱۳۱۵ روز به روز از درخشندگی ستارهی هنر نمایش کاسته شد تا در سال ۱۳۱۷ که کاملاً در محاق افول فرو رفت، و اصولاً تا اوایل ۱۳۱۷ در مجامع هنری تهران نمایشی داده نشد. فقط در خلال این مدت دو نمایشنامهی مرحوم فروغی عروس بیجهز و میرزا کمالالدین به وسیلهی عبالحسین نوشین در سالن سیرک جنتی عطایی، ( ». به معرض نمایش گذارده شد ۱۳۳۳ : ص ۷۷ ) هم چنین دربارهی اوضاع تئاتر در آن دوره یعقوب آژند چنین مینویسد: این دوره، دورهی مرگ بود که در سالهای « ۱۳۱۵ به بعد به اوج خود رسید. حتی در نمایشنامههایی هم که به روی صحنه میآمد نوعی تحجر و بیمایگی دیده میشد. با دنیای خارج هیچ گونه تماسی که موجب پیشرفت شود، وجود نداشت. آر تئاتر آلمان، انگلیس، آمریکا و روسیه و حتی تئاتر معاصر فرانسه هیچ نوع شناخت و اطلاعی در دست نبود و راه و روزنهی آشنایی ایرانیان با تئاتر غرب، ترجمههایی بود که از بعضی نمایشنامههای کلاسیک آژند، ( ». اروپا انجام گرفته بود ۱۳۷۳ : ص ۱۰۷ ) در این شرایط سازمان پرورش افکار تصمیم میگیرد که تئاتر را نیز کاملاً دولتی کند و ادارهی نمایشها را به وجود میآورد تا دیگر هر آن چه که در تئاتر اتفاق میافتد خوب رصد کند. در واقع این کمیسیون تأسیس میشود تا راه را بر شکلگیری هر گونه متن نمایشی و اجرای تئاتر خارج از تفکرات حکومت سد کند و تئاتر را در مسیری که خود میخواهد بیاندازد. در واقع تئاتر نتواند مستقل عمل کند و کاملاً زیر نظر حکومت به تبلیغ خواسته ها و نیازهای آن بپردازد. برای نیل به این مقصود، حکومت به افراد امین و نزدیک به خود که دستی در هنر تئاتر دارند رجوع میکند. آنها از قبل نوع تئاتری را که میخواهند برگزیدهاند؛ تئاتری از نوع آثار سید علی نصر. خود او مسئول کمیسیون نمایشها میشود. حال به درونمایه آثار سید علی نصر باید مضامین دیگری افزوده شود تا تئاتر تنها سرگرم کننده نباشد؛ این مضامین عبارتند از شاهپرستی مستقیم، میهنپرستی افراطی و تبلیغ خدمات حکومت رضا شاهی. حکومت به این میاندیشد که برای تئاتر مورد نظر خود، باید هنرمندانی جدید بر طبق ایدههای پرورش افکاری تربیت کرد. از این رو تصمیم میگیرد که هنرستانی به نام هنرستان هنرپیشگی تأسیس کند تا بتواند در آن به تربیت نیروهای مورد نیاز خود برای نمایشهایی که مد نظر دارد بپردازد. این مهمترین و شاید تنها دلیل عمدهی تأسیس هنرستان هنرپیشگی است چرا که اگر حکومت به قصد توسعهی تئاتر تصمیم به تأسیس چنین مکانی میگرفت دیگر برای آن اهداف ایدئولوژیک در نظر نمیگرفت. بدون شک حکومت رضا شاه همانطور که برای مطبوعات، رادیو، موسیقی، کتاب، سخنرانی و… برنامه داشت برای تئاتر هم برنامههایی در نظر گرفته بود که به آن اشاره شد. در واقع مرحله ی دیگر از فشار و مغزشویی با تأسیس سازمان پرورش افکار آغاز میشود و همان طور که پیش از این شرح دادیم حکومت به دنبال تأمین مشروعیت برای خود است، مشروعیتی که دائماً کمتر میشود. عیسی صدیق در درباره ی تأسیس هنرستان هنرپیشگی میگوید:
سازمان پرورش افکار هنرستان هنرپیشگی را تأسیس کرد و به این ترتیب « ۳۰ سال پس از تعطیلی تکیه دولت صدیق، ( ». از نو به تربیت مردم به وسیلهی نمایش، اقدام رسمی به عمل آمد ۱۳۵۴ : ص ۳۷۴ ) همان طور که ملاحظه میشود صدیق که خود از دولتمردان رضا شاهیست نمایش را وسیلهی تربیت مردم میداند. در واقهع مردم چون رمگانی هستند که حکومت باید آنها را تربیت کند! این طرز نگاه به تئاتر نگاهی بود که تمامی ارکان حکومت رضا شاه به مردم داشت. حکومت به همین بسنده نکرده و اهداف بلندتری را نیز در نظر داشت. در این باره سید علی نصر مینویسد: سازمان پرورش افکار برای این که نمایش روی پایه و اساس منطقی قرار بگیرد، امر به ایجاد هنرستان هنرپیشگی « که امروز عدهای از بانوان و آقایان با کمال شوق و شعف در آن درس میخوانند… و امیدواریم که پس از پایان تحصیل و گرفتن گواهینامه، دستههایی از آنها تشکیل داده، به شهرستانها اعزام داریم، تا همه از استفادهای که ». اهالی تهران میبرن، متنعم گردند تأسیس هنرستان هنرپیشگی مانند تمامی چیزهایی که در این دوره به صورت دستوری و اجبار انجام شد تشکیل شد. در آغاز افراد تمایل چندانی برای شرکت در آن نشان نمیدادند؛ غلامحسین نقشینه در این باره میگوید: من و آقای گرمسیری تقریباً اولین کسانی بودیم که به این مدرسه رفتیم. ماجرا هم به این ترتیب شروع شد که « من در وزارت پیشه و هنر در قسمت معادن کار میکردم. آقای گرمسیری هم در این وزرتخانه رییس حسابداری قند بود. اکبر دستورز و احمد منزوی هم در قسمت نوغان کار میکردند. یک روز پیشخدمت آمد گفت آقا کارتان دارد. منظور از آقا میر سید علی خان نصر بود که در آن زمان معاون وزارت پیشه و هنر بود. وقتی به دفترش رفتم، بعد از تعارف و محبتهای بسیار گفت: من این مدرسهی هنرپیشگی را درست کردم که امثال شما بیایید، بقیه هم به هوای شما میآیند. من قبول کردم، دوستان من هم پذیرفتند و به این ترتیب، از همان ابتدا به من و گرمسیری حکم دستیار کارگردان را دادند. من شدم معلم بیان و گرمسیری شد معلم تاریخ و هنر و اکبر اسماعیلی، ( ». دستورز و احمد منزوی هم آمدند و ما شدیم اولینهای این مدرسه و بعد گروههای دیگر آمدند امیر. ۱۳۷۷ : ص ۳۱۸ )
در هنرستان بیشتر « : درباره نمایشنامههایی که در هنرستان نوشته و اجرا میشد بابک دربیکی مینویسد » خانوادگی و تربیتی « نمایشنامهها توسط علی نصر نوشته یا تهیه میشد. این نمایشنامهها عموماً مضامینی داشتند و به زعم مسئولان هنرستان، از نظر راهنمایی و پرورش افکار تهیه میشد تا برای هنر جویانی که ذوق ». نویسندگی داشتند نیز سر مشق صحیحی باشد که چگونه نوشتن و چگونگی انتخاب موضوع را بیاموزند (دربیکی، ۱۳۸۲ : ص ۳۸۸ )
در واقع حکومت در نظر داشت تا تمامی مراحل تولید تئاتر را در اختیار بگیرد و حتی به تخیل و فکر آزاد نویسنده لگام بزند تا او فقط همانی را بنویسد که حکومت میخواهد؛ همانی که در هنرستان هنرپیشگی به او تعلیم دادهاند. هنرستان در واقع « : مصطفی اسکویی دربارهی جایگاه هنرستان هنرپیشگی در سازمان پرورش افکار مینویسد چاشنی سخنرانیهای سازمان پرورش افکار بود که حاگمیت لزوم برگزاری آنها را در رابطه با اوضاع سیاسی داخلی و جهانی ضروری دانسته بود. کثرت جلسات سخنرانی پرورش افکار و اجرای نمایشهای اجباری بهانهای ». بزرگ جهت توجیه نمایشهای سر همبندیشده اجرایی نیز با یک هفته تمرین میتوانست محسوب شود(اسکویی، ۱۳۷۸ : ص ۳۳۵ )
در مجموع هنرستان هنرپیشگی با اینکه اثرات مثبتی از جمله رسمیت و اعتبار بخشیدن به هنر تئاتر و کمک به گسترش تئاتر و پایهگذاری آموزش جدی و رسمی هنر تئاتر توسط دولت را داشت باعث دولتی شدن تئاتر و به خدمت دولت در آوردن هنرمندان تئاتر شد؛ تا پیش از تشکیل کلاس تئاتر شهرداری، حکومت در ایران هیچ گاه بابت آموزش تئاتر هزینه نکرده بود. بودجهی این کلاس را شهرداری پرداخت میکرد. اما با تأسیس سازمان پرورش افکار و کمیسیون نمایشها و سپس هنرستان هنرپیشگی نگاه جدیتری به تئاتر شد و حکومت برای در اختیار گرفتن آن وارد عمل شد. او یکی از هنرمندان تئاتر را که پستهای حساس دولتی داشت مسئول این کار کرد؛ سید علی نصر. او توانست هنرمندان و اکثراً همکاران پیشین خود در کمدی ایران را گرد هم بیاورد و نهرستان هنرپیشگی را دایر کند. حال جایی که حکومت برای آن هزینه میکند و برای تبلیغ افکار خود روی آن حساب کرده است بیشک باید تابع و پیروی تأمینکنندهی هزینههایش باشد. در ضمن میدانیم که یکی از جدیترین معضلات تئاتر ایران در آن زمان تأمین هزینههای جاری بود چیزی که فقدان منجر به فروپاشی بسیاری از گروهها شده بود. همین گروه کمدی ایران که توسط سید علی نصر تشکیل شد و هستهی اصلی هنرستان هنرپیشگی شد به خاطر کمبود امکانات مالی تعطیل گشت. حکومت با علم به این قضایا کمیسیون نمایشها را به وجود آورد تا برای تبلیغ اندیشههای پرورش افکاری خود تئاتر به روی صحنه ببرد و هنرمندانش را هم از میان نیروهایی که خود آموزش داده برگزیند. اتفاقی تقریباً مشابه در دههی سی به وجود آمد. ادارهی هنرهای دراماتیک گروهی را که شاهین سرکیسیان با خون و دل تشکیل داده بود به استخدام خود در آورد. البته تشکیل این اداره خود اتفاق خوبی بود ولی آخرین نفسهای تئاتر خصوصی در ایران و تشکیل گروههای خودجوش فارغ از دخالت دولت را قطع کرد. البته در کشورهای پیشرفته دولت به تئاتر کمک ملی میکند ولی هیچ گاه تئاتر و هنرمندانش را به استخدام خود در نمیآورد. به هر روی نطفهی دولتی شدن تئاتر با تأسیس سازمان پرورش افکار و کمیسیون نمایشها و سپس هنرستان هنرپیشگی در ایران شکل گرفت. اما نکته ی دیگر این است که با دولتی شدن تئاتر در اواخر عصر رضا شاه هنرمندان تئاتر دولتی به طور کامل در خدمت صاحبکار خود یعنی حکومت در آمدند. آنها نمایشهایی را که مقبول حکومت بود مینوشتند و به روی صحنه میبردند. در این فضا هنرستان هنرپیشگی قرار بود کمک حال تئاتر پرورش افکاری رضا شاه باشد و هنرمندان این گونه نمایشها را تربیت کند. در این فضا قطعاً افرادی چون نوشین و دریابیگی باید کنارهگیری کنند و راه برای دیگران باز شود. ضمناً باید در نظر داشت که ادارهی نگارش رضا شاهی که در واقع ادارهی سانسور آن زمان بود به کمک میآمد و راه هر گونه اجرای متونی را که مورد نظر حکومت نبود سد میکرد. با توجه به مطالب بالا پس به خوبی میتوان دریافت که سیدعلی نصر در پیشبرد اهداف حکومت در زمینه آموزش تئاتر نقش اصلی را ایفا میکند و با تدوین برنامههای هنرستان هنرپیشگی بر مبنای منویات حکومت، تئاتر ایران را از آموزشی واقعی محروم ساخت.
۳ نمایشنامه نویسی
سیدعلی نصر به صورت اقتباسی و تألیفی نمایشنامه مینوشت. اقتباسیها عموماً دستکاری متون فرانسوی بود. نمایشنامه هایی چون طلبکار و بدهکار، عوام فریب سالوس، میرزا قهرمان، یتیم، عجب پوکری. ا ز جملهی آثار تألیفی او میتوان به نمایشنامهی خدا، شاه، میهن یا گلنار و نوروز و سه عروسی در یک شب اشاره کرد. مضمون عمدهی نمایشنامههای او توصیه به دستیابی علم و مبارزه با بیعلمی، تمسخر خرافات، تشویق به تحصیل، تشویق به پایبندی به زندگی خانوادگی، تبلیغات برای خدمات حکومت وقت است. برای مثال در نمایشنامه خدا، گلنار دختر کدخدا فریدون و همسر نوروزعلی است که جاسوسان کشور بیگانه می « شاه، میهن یا گلنار و نوروز کوشند با پرداخت پول او را به خیانت تسلیم دستور های دولت برای کشاورزی و بهداشت( وادارند نوروز پس از لحظاتی تردید و ستیز با خویش سرانجام در پی هشدارهای گلنار که از بیگانگان حذر کند با دیدن شبح مادر پوشیده در پرچم سه رنگ که به وی میگوید من تنها مادر تو نیستم بلکه مادر همه ایرانیانم و فرزندی که مادر خیانت کند باید بمیرد بر خود فائق میآید. در این هنگام فریدون و دیگر ریشسفیدان ده از گلنار و نوروز می خواهند که اجاق شان را کور نگذارند چون همه باید سعی کنیم که جمعیت زیاد شود تا کشور قوت گیرد و هر جوانی که تعهد اختیار نکند به میهن خود خیانت کرده از آدمیت دور است و از همین رو دولت به زوج های عیالوار کمک مالی کرده جایزه میدهد و به جاست که از یالقوزها نیز مالیات بگیرند زیرا میهن ما به کثرت جمعیت محتاج است.
نمایشنامه در واقع بیانیه سیاسی لبریز از مدح و ثنای پیشرفت های کشور از دولت سر حکومت است و چنان سرسری و شتابزده تنظیم شده است که به سود نظام و باورپذیر نیست و کسی را حتی اگر مدافع و هواخواه دولت باشد نیز قانع و خرسند نمیکند. نویسنده شرح واقعبینانه موقعیت خطیر را با تبلیغات سادهلوحانه چنان ناشیانه اشتباه گرفته است که حتی در همان حوزه دولتخواهی و دولت مداری نیز موجب رمیدگی خاطر می شود. سید علی نصر در نگارش این نمایشنامه درام سازی را با انشانویسی خلط کرده از روستا و کشور تصویری آرمانی و امیدآفرین و نشاط انگیز رقم زده است آنچنان که گویی مردم در بهشت برین زندگی می کنند و هیچ غم و نگرانی ستاری ص ( ». و تشویش ندارند ۸۱ ۸۲ )
آثار نصر چه در حوزهی اقتباس و چه در حوزهی تألیف، نمایشنامههای بیبو و خاصیتی هستند که به صورتی ساده لوحانه در کار به اصطلاح آموزش مخاطب هستند و البته مملوء از شعارهای مستقیم و رو در حمایت از حکومت پهلوی اول. نصر با اخته کردن متون مادری که ازشان اقتباس میکند آنها در نازلترین و سطحیترین حالت ممکن به مخاطب عرضه میکند. او عرصه تئاتر و نمایشنامهنویسی را به محلی برای نصیحت و تبلیغ بدل میکند. از این رو این نمایشها فاقد ارزش هنری چه به لحاظ شکل و چه به لحاظ محتوا هستند. به واقع نصر با خلق چنین آثاری نه تنها باعث انحراف اذهان از موضوعات واقعی شد بلکه الگویی که او و دوستانش از قبیل فضل الله بایگان، غلامعلی فکری بنیان گذاشتند نه تنها باعث محو شدن محور انتقادیای شد که تئاتر ایران در عصر پیشامشروطیت بر مبنای آن شکل گرفته بود بلکه تا پیش از ظهور ساعدی رادی و مکی نمایشنامه نویسی ایران را از ریل خارج کرد و با الگویی که بنیان گذاشت نگذاشت آن اتفاقات درخوری که در زمینه رمان و داستان کوتاه با ظهور نویسندگانی چون هدایت، علوی، چوبک، دانشور، گلستان، بهآذین و آلاحمد رخ داد در نمایشنامه نویسی به وقوع بپیوندد.
منابع
آژند، یعقوب. ۱۳۷۳ . نمایشنامهنویسی در ایران از آغاز تا ۱۳۲۰ ه . ش. تهران: نشر نی.
اسکویی، مصطفی. ۱۳۷۰ . پژوهشی در تاریخ تئاتر ایران. مسکو: آناهیتا.
اسماعیلی، امیر. ۱۳۷۷ . چهره در چهره: مصاحبه با هنرمندان تئاتر و سینمای ایران و بحثی در هنر، سینما و
تئاتر. تهران: مروارید.
جنتیعطایی، ابوالقاسم. ۲۵۳۶ . بنیاد نمایش در ایران. تهران: صفی علیشاه.
ستاری، جلال. ۱۳۹۵ . سازمان پرورش افکار و هنرستان هنرپیشگی. تهران: مرکز.
دربیکی، علی. ۱۳۸۲ . سازمان پرورش افکار. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
ملکپور، جمشید. ۱۳۸۶ . ادبیات نمایشی در ایران؛ جلد سوم، ملیگرایی در نمایش. تهران: توس.
نظری وجود ندارد